فیلسوف مرده !

در زندگی زخمهائیست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.... (بوف کور)

فیلسوف مرده !

در زندگی زخمهائیست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.... (بوف کور)

                           
 

   سلام


     این جمله رو روی یکی از هزاران پارچه ی جلو خونه ی یکی از حاجیه خانوم های یزدی خوندم:
 
           <<  بازگشت عارفانه ی شما را از سرزمین نزول وحی گرامی می داریم...  >>

     یا یه همچی چیزی.با سرعت داشتم می رفتم که اینو دیدم. آخه توی اون شلوغی عارفانه ترسیدم جو عرفانی بگیردم بی خیال درس و دانشگاه کاسه کوزمو جمع کنم با اولین پرواز لوفتانزا برم. اونوقت با بازگشت عارفانه یه کارنامه ی مشروطانه هم دستم می دن مگن برو واسه خودت حال کن.واسه همین به هر زحمتی بود از میون اونهمه ماچ و بوس در رفتم(البته بی نصیب).

     آخی ی ی...چقدرم ناز بودش.اون دختره که داشت با مامانش عارفانه رو بوسی می کرد. هنوز اثرات روبوسی عارفانشون روی صورت هم دیگه مونده. آقا ما نظرمون عوض شد. میریم ! میریم شاید وسط این عارف بازیها یه چیزی هم نصیب ما شد. (ای خدای متکی تا کی بخوابم تکی.) 

     بعد از این عارف بازیها تصمیم گرفتیم برویم یک جای خلوت گیر بیاوریم و بدور از هیاهوی عارفانه ی بندگان مقرب درگاه احدیت کمی هم فیلسوفانه بیاندیشیم. بازم رفتم توی پارک متروک بی آب و علف و البته تاریک همیشگی. وقتی خواستم روی صندلی کثیف همیشگی بشینم(نمی دونم چرا من همیشه بد ترین چیزا رو انتخاب می کنم احتمالا خلم.) متوجه شدم یکی بنده ی عارف خدا لطف فرمودن و با زغال روی صندلی یه چیزی نوشتن که عین جملاتشون رو واستون می نویسم:
 
   <<     نشستن روی این صندلی ممنوع می باشد
               چرا؟
              چون این صندلی کثیف می باشد؟                   >>

     احتمالا نویسنده واسه خودش فکر کرده با نوشتن این جملات ادیبانه اونم با زغال آقای صندلی خجالت می کشن و از این به بعد روزی سه بار دوش می گیرن. یا شاید هم خواسته با این هشدار بشریت را از خاکی شدن نجات بدهد.
 
     به هرجهت ما هم برای تنویر افکار عمومی جهانیان و برای نا کام گذاشتن توطئه های دشمنان اسلام و زدن مشتی بر دهان استکبار جهانی و امریکای بد لوس ننر پیش خودمان فکر کردیم و اعلام کردیم که:

          <<  نشستن روی این صندلی آزاد می باشد
                 چرا؟
                 چون ما بیست و دو میلیون رای به دولت اصلاحات دادیم که آزاد زندگی کنیم. فک کردی الکیه... ؟ اوهوکی... خودم دولت تایین می کنم... خودم توی دهن این دولت می زنم... اَی بابا... باز که شما ها سر و کلّه تون پیدا شد... چی می خواین از جونم... ای خدا.... نریز بهم اونا رو... این دولت رو که نمی گم. اون یکی رو می گم... آره بابا... تو هم اون کاغذ پاره ها رو ول کن. یه کّاره! آره مطمئن باشین. برین... برین رد کارتون....

     آخی رفتن. مزاحما. چی می گفتم....؟ آهان خلاصه به شکل فیلسوفانه ای روی صندلی نشستیم بدین صورت که پاهای مبارکمان را گذاشتیم روی آن قسمتی که ملت ...ان مبارکشان را می گذارند و ...ان مبارکمان را گذاشتیم آن قسمتی که ملت هیچ چیزشان را نمی گذارند. فقط گاهی اوقات که خیلی با هم دیگر پسر خاله دختر خاله می شوند دستشان را می گذارند.


     بدین ترتیب یک روز دیگر از زندگی سراسر پوچی و سیاهی یک بچه فیلسوف فینگیلی به بطالت گذشت. باشد که عاقلان پند گیرند.

                                                               <<  والسلام و علیکم و رحمته الله و برکاته  >>
                                                                آرش الله الآریایی الیزدی      ۲۸/۵/۱۳۸۳


سلام


  باز از این عکس هم خوشم اومدش گذاشتمش اینجا لذتش رو ببرین.ضمنا از وبلاگ the lost ladyدزدیده ام اعتراضی هست آیا...؟ لطف کنید در قسمت نظرات بنویسید .نظراتم خیلی کم شده یه کاریش باید می کردم دیگه...
فردادارم میرم تهران.خواهر زادم از مکه میادش.

همچنان در پی نمره می باشم.حوصله نوشتن هم ندارم.

خدا حافظ همتون

            
سلام


 حوصله ندارم باباتو هم حال داری اومدی اینجا ها...راهسازی هم اوفتادم(همون افتادمه اَه ه ه گیر نده دیگه) خاک بر سرِ خرش هنوز خیلیها نشسته بودنا یکدفعه هار شد.به ولّاهه عینهو وحشیهای آمازونی بهم حمله کرد برگمو گرفت یک عربده ای می کشید وای ی ی ... الهی خیر از زندگیش نبینه...فک کنم وسط همین هیری ویریا یه برگم مفقودالاثریات شد.
 سه تا برگه واسش نوشتم خیر کلّم.مشروطی که دیگه رو شاخشه.تحلیل۲ هم دنبال سرش توی دورس.فقط خدا کنه مکانیک سیالاته رو پاسش کنم حد اقل....ای خدا....ای خدای متّکی تا کی بخوابم تکی.
 حوصله نذر و نیازم نداریم بدبختی.به مامانم گفتم یه چیزمیزی واسم نذر کنه مشروط نشم نمیدونم چیکارکرده هرچی واحدم داشتیم افتادیم.نماز پنشتن(همون پنج تنه بابا)و تسبیح قل هو ولّا نذر مادر ام البنین کرده میگه پارسال که توی اتوبان کرج ماشین خراب شد همین نذرو کردم. حالا خداییش راست میگه یکدفعه ای ماشین خود به خود درست شد من که کم کمک داشت باورم می شد مادر ام البنین مهندس مکانیکه خفن.
  جون ما یکاریش کن دیگه. ام البنین خانم . بد مدل گیر افتادم. بجون خودم اگه مشروط نشما ... اگه مشروط نشم .... حوصله ندارم کاری بکنم ولی ترو خدا یه کاری کن مشرط نشم حالا بعدا یه فکری می کنم.بجون مامانم دروغ نمی گنم.یه دستی هم نمی زنم.قول مردونه مَرده و قولش ای ولّا... بزن قدش... ببینم چه میکنیا.
 تازه الان که ازش پرسیدم گفت یه هفتس یادش میره بخونه(نخندین بابا نصیبتون میشه ها)
پس بگو از کجا آب می خوره... آهان این ام البنین اینا هم چه حواسشون هستا.
 
نخیر باید دست بکار بشم...

آقایون خانوما محترم و محترمه

این یک فرآخوان است
 
لفطاً هرچقدر الفاظ پاچه خوارانه که بلد هستین در قسمت نظرات وارد کنین و اینجانب را در پیشبرد اهداف شوم و کاسه کشک مالیش در جهت رهایی از مشروطی یاری فرمایید. تا باشد خدایتان براه راست هدایتتان فرماید.   آمین

                      
سلام

آقا ما اعتراض داریم.به چی ...؟ به همه چی...به همه جا...به همه کس...به همه..به..به..اصلا من اعتراض دارم.چیکار دارین دلم می خواد.به تموم کسایی که تاریخ رو دروغکی نوشتن.الکی الکی واسه خودشون.اصلا واسه چی وقتی این ژان وال ژان دزد بی ناموس اینقدر کارای بد کرده بازم میگین آخی طفلی حیوونی اونوقت ژاور پسر به این گلی ماهی میگین بده. خیلی هم خوبه ! خودم میگم.

مجنون خاک بر سر گور به گور شده ذلیل مرده الهی به زمین گرم بخوره مادر...که با لیلی قرتی مانتو اندامی رفته کارای بی ناموسی خلاف عرف و منافی عفت عمومی کرده حالا اومده میگه عشق لیلی بیابون پرورم کِرد...واه واه واه حالم بهم خورد خاک بر سر. تازه حافظ بی تربیت رو بگو که چقدر تو شعرهاش حرفهای بی تربیتی زده. بچه ننر لوس.مثلا همین که میگه: ((ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ... )) آخه من نمیدونم یکی اونجا پیدا نمیشده بزنه گوشش بهش بگه مادر پیاله فک و فامیلته بی تربیت مگه تربیت خانوادگی نداری مرتیکه.خواجه ای خیر سرت.

اَه... اصلا حالا که این طور شد منم به دادگاه لاحه شکایت می کنم. آبرومونو بردین توی جوامع بین المللی. آخه نمگین این یارو رئیس جمهوره پیش خودش چی میگه؟ آره همین جرج دبلیو دبلیو دبلیو دات کام. ای بابا. هرچی بروکراسی اداری و دیپلوماسی منطقه ای بود خارب خروب کردین رفت.(خیلی دلم می خواست این دوتا کلمه رو یجوری استفاده کنم.آخیش راحت شدم.)

نه این طوری نمیشه من باید کل فرهنگ رو از اول رودکی تا الان رو اصلاحاتش کنم.نه عزیز دلم نــــــــــــــــــــــــــــه کاکارستم جونم گریه نــَــــکنه.حقت رو از این داش آکل نامرد بی ناموس خانم باز می گیرم.بهت پس میدم. اِه. فک کردین هرکی هرکیه؟ این رستم قالتاق رو بگو. لا اله الا الله.بخدا آدم میمونه چی بگه! خاک بر سر رفته با سیمرغ ائتلاف غیر رسمی و دوم خردادی ایجاد کرده تازه با سیخ رده چشم اسفندیار جون قربونش برم الهی رو هم کور کرده حالا ما هیچی نگفتیم اِ اِ اِ پرو اَکوان دیو رو چرا دیگه کشتی خره؟

نخیر این طوری نمیشه! من درستتون می کنم . من دولت تایین می کنم. من توی دهن این دولت میزم. من... من... من... اِ چیکار میکنین؟ بزارینم زمین ببینم. اُوهوی... اُوهوی... چه میکنی گتده بک؟ کاغذام رو چرا پخش و پلا می کنی؟ کجا میبرین منو؟ عجب گیری اُفتادیما..! خودت خفه شو! قلم بدست مزدوور پدرته مرتیکه. ولم کن ببینم... اُوهوی چرا همچی می کنی... مگه با تو نیستم کله کدو... میزنم تو مختا... آهای.....

سلام 

                            

   اِ اُ اووووووو ۱...۲....۳... آزمایش میشه..۱...۲...۳.صدا میاد... الو...امــــــــــــــــــــان امان ای دل... بی وفا نگارم....
  آقا ما از رو رفتیم.به حضرت عباس من یکی که از رو رفتم از بس دنبال این استاد رویدم تو قبرستون(اخه باباش مرده حالا وسط این هیری ویری اینم وقت گیر اورده اخه الان وقت مردن بود).تا حالا بیش از ده دفس که می رم شرکت......ضلات میگن نیست .رفته خاک سپاری.رفته مراسم ختم. رفته سوم ....رفته ششم...رفته نهم....رفته بیست.... هفتم...امروزم که رفته بود ماموریت.اخه ادم باباش می میره میره ماموریت نه والّا بخدا.حالا فعلا شماره موبایلش رو گیر آوردم تا این یکه رو وا گذار نکرده برم یه زنگ بهش بزنم منت کشی فعلا بای.
  آقایون و خانم های محترم پژوهشگر فعلا این لینک پژوهشی دانشگاه ما رو داشته با شین یه دفعه پیش خودتون فکر نکنین فقط چرت و پرت بلدم بنویسم .ببینین پرت و پلا هم بلدم.
                               پژوهشگر مآبها بکلیکید