فیلسوف مرده !

در زندگی زخمهائیست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.... (بوف کور)

فیلسوف مرده !

در زندگی زخمهائیست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا می خورد و می تراشد.... (بوف کور)

روز قیامت کفترها چه جوابی دارن؟

روز قیامت کفترها چه جوابی دارن؟

 

   نزدیکهای غروب بود. از اون ابرای سیاه بارونی آسمون رو پوشونده بودن. رفتم بالای پشت بوم. یه مدت پیش مامانم گفته بود پسر همسایه کناریمون کفتر بازی می کنه. هیچ وقت نفهمیده بودم کفتر بازی یعنی چی؟ یعنی چیکار می کنن با کبوترها. مثل گاو و گوسفند نگهشون می دارن تا بمیرن یا شایدم می کشن می خورنشون.( شنیدم گوشن کفتر واسه درد پا خوبه.) تخم کفتر همه که کسی نمی خوره یعنی زیاد نمی خورن آخه خیلی کوچولوه.( یه بار خوردم. خونه خواهرم. 15 تاش رو توی یه تابه نیمرو کرد.) ولی امروز بعد الظهر خیلی چیزای جدید فهمیدم. خیلی بیشتر از مقاله ای که توی مجله چلچراغ در مورد کفتر بازی خونده بودم.

   اول سلام کردم و کنار دیوار واستادم مشغول تماشای کفترا شدم.خیلی بامزه بودن. همه شون سر حال و قبراغ و البته گشنه. انگار عمدا اونا رو گشنه نگه می داشتن. (راستش اینو نپرسیدم.) سه تا شون نوکها شون رو به هم چسبونده بودن و از سرو کول هم بالا می رفتن. شبیه دعوا کردن بود ولی یکی از پسرا گفت دارن هم دیگه رو نوازش می کنن. یه ساعتی مشغول تماشای کفترا بودم. گاهی یکی از پسرا یه سنگ می انداخت تا کفترا رو پر بده. گاهی هم دنبالشون می کرد. می خواستم یه چیزی بپرسم ، نمی دونستم چطوری؟ منتظر یه فرصت بودم. یکدفعه دلو زدم به دریا و پرسیدم:

همین طوری اینا رو می خرین نگه می دارین تا بمیرن؟

پسر همسایه با صدای بم آرومی گفت:

اینا رو نمی خریم. هیچ کدوم از اینا رو نخریدم.

{با خنده} پس از کجا آوردی؟

همین جوری اومدن اینجا.

همین چوری ؟ کاری نمی کنین؟

خوب... دون می پاشیم. یه کفتر پر میدیم میره یکی دیگه میاره و.... اون وقت یه ماه بالشو می بندیم با نخ بعد از اون دیگه همین جا می مونه.

   باورم نمی شد انگار چشمام تار میدیدن. عین برق گرفته ها زل زده بودم به کفترا که چجوری دون ها رو از هم می قاپن. اون لحظه از همه کفتر های دنیا بدم اومد. حس کردم همشون هوس بازن. سر هر بامی دوون باشه می شینن. با هرکی اونا رو به سمت دون ببره میرن. تا اون موقع فکر می کردم کفتر بازها کفترها رو به بازی می گیرن ولی انگار قواعد بازی دوطرفه س. کفترها ، صاحباشونو بی رحمانه تر به بازی می گیرن. پسر همسایه مون می گفت این قاتون کفتر بازیه. ولی این منصفانه نیست، خدای من، این قانون اصلا منصفانه نیست. یعنی قاضی این قانون کی می تونه باشه.

   کفترا زود از سر بام می پرن و زود سر بام دیگه می شینن، زود.... خیلی زود تر از اونی که بشه اونا رو مال کسی دونست. کفتر ها هیچ وقت مال کسی نمی شن. کفتر ها آزادن؛ یه آزادی تهوع آور، دل بهم زن. آزادی یا هوس. حس می کنم گورکن زشت بدبو واسم دوست داشتنی تر از کفتر های خوشکل و طوقیه.

   من از کفتر ها بدم میاد... از کفتر بازها هم همینطور.... من می خوام تنها باشم. فکر نکنم کفترا و کفتر بازا هیچ وقت گریه کنن. ولی من که کفتر باز نیستم.

 

   میگن وقتی بارون می باره دعا زود تر مستجاب می شه. امشب یک ساعت زیر بارون قدم زدم. رعد و برق هاش زمینو روشن می کردن. وای که چه حالی داشت بوی خاک بارون خورده. عین موش آبکشیده شده بودم وقتی می خواستم برم داخل امامزاده مراد.